بر عکس پاسخ های احتمالی ، پرسش به همین سادگی است ! آیا ما مجبوریم که حتمن دین داشته باشیم ؟
این روزها بحثهای زیادی در مجامع روشنفکری حول محور دین و دینداری و رابطه دین و دنیا و دخالت دین در حکومت و غیره و غیره در جریان است که هر کدام کم و بیش محل منازعه و مجادله است
جالب این است که بدانیم که دامنه این بحثها به روابط خصوصی آدمها نیز کشیده شده و بسیاری از جلسات دوستانه نیز تحت الشعاع این بحث به تشنج و دعوا و درگیری لفظی و حتا فیزیکی ( که بیشتر هم از ناحیه دوست داران دین شروع می شود ) کشیده میشود
با خود می اندیشم که ایا ما واقعاٌ نیاز به این بحث ها داریم ؟
آیا لازم است حتمن دین داشته باشیم که بعد بخواهیم دغدغه نحوه حضور و بسط و توسعه و میزان دخالتش را در شئون زندگی شخصی و اجتماعی مان با خود داشته باشیم ؟
آیا وقت ان نرسیده که اساساٌ به ریشه داستان توجه بیشتری بکنیم ؟
آیا نمیتوان بی دین بود و انسان ماند ؟
آیا نمیتوان راه سعادت بشر را از مسیری غیر از مسیرهای دینی جستجو کرد ؟
آیا دین لازمه وجود ما انسانهاست ؟
آیا نمیتوان به انسان بی دین سعادتمند فکر کرد ؟
آیا نواندیشی و روشنفکری در جایی که دین حضور داشته باشد ، واقعاٌ محلی از اعراب دارد ؟
آیا لازم است که برای بی دین بودن حتمن انگ یک اندیشه سیاسی را با خود داشت ؟
آیا نمیشود انسان بی دین غیر سیاسی خوشبخت پیدا کرد ؟
به باور من میتوان با اندکی روشن بینی به پاسخ همه این پرسشها و نظایر آنها رسید
فقط لازم است برای لحظاتی به خود بباورانیم که ایدئولوژی چیزی نیست که ما بدون آن امکان حیات نداشته باشیم ! همین
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران دمکراتیک سکولار
این روزها بحثهای زیادی در مجامع روشنفکری حول محور دین و دینداری و رابطه دین و دنیا و دخالت دین در حکومت و غیره و غیره در جریان است که هر کدام کم و بیش محل منازعه و مجادله است
جالب این است که بدانیم که دامنه این بحثها به روابط خصوصی آدمها نیز کشیده شده و بسیاری از جلسات دوستانه نیز تحت الشعاع این بحث به تشنج و دعوا و درگیری لفظی و حتا فیزیکی ( که بیشتر هم از ناحیه دوست داران دین شروع می شود ) کشیده میشود
با خود می اندیشم که ایا ما واقعاٌ نیاز به این بحث ها داریم ؟
آیا لازم است حتمن دین داشته باشیم که بعد بخواهیم دغدغه نحوه حضور و بسط و توسعه و میزان دخالتش را در شئون زندگی شخصی و اجتماعی مان با خود داشته باشیم ؟
آیا وقت ان نرسیده که اساساٌ به ریشه داستان توجه بیشتری بکنیم ؟
آیا نمیتوان بی دین بود و انسان ماند ؟
آیا نمیتوان راه سعادت بشر را از مسیری غیر از مسیرهای دینی جستجو کرد ؟
آیا دین لازمه وجود ما انسانهاست ؟
آیا نمیتوان به انسان بی دین سعادتمند فکر کرد ؟
آیا نواندیشی و روشنفکری در جایی که دین حضور داشته باشد ، واقعاٌ محلی از اعراب دارد ؟
آیا لازم است که برای بی دین بودن حتمن انگ یک اندیشه سیاسی را با خود داشت ؟
آیا نمیشود انسان بی دین غیر سیاسی خوشبخت پیدا کرد ؟
به باور من میتوان با اندکی روشن بینی به پاسخ همه این پرسشها و نظایر آنها رسید
فقط لازم است برای لحظاتی به خود بباورانیم که ایدئولوژی چیزی نیست که ما بدون آن امکان حیات نداشته باشیم ! همین
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران دمکراتیک سکولار
No comments:
Post a Comment