ایمیل وارده :
اگر نمی شود فریاد زد می شود ، بجا سکوت کرد ؟!
می شه از استادان بزرگی مثل شجریان حمایت کرد.
می شود با به سینما نرفتن اخراجی ها را محکوم کرد .
می شودبه هدیه تهرانی و شریفی نیا فهماند که اگر به مردم پشت کنند دیگر دوستشان نداریم .
می شود به تمام کسانی که به مردم دروغ میگویند فهماند که مردم می فهمند .
می شود با صدای سکوت فریاد زد .
این یکی را دیگر خودمان از خودمان نگیریم ....
میگویند زن و شوهری نیمهشب در محلهای راه میرفتند. لاتها جلویشان را گرفتند و گفتند یا هر دویتان را میکشیم یا زن باید برایمان برقصد.
زن رقصید. لاتها رهایشان کردند.
زن دید که مرد از او رویگردان است. گفت خودت دیدی که شرطشان این بود وگرنه هیچ بعدی نبود مست و لایعقل هردویمان را بکشند.
شرط عقل رقصیدن بود. مرد گفت بله. ولی خوشرقصی نبود.
آنها نمیدانستند تو اینهمه هنر داری و با یک تکان سر و دست و کمر کار تمام بود؛ لزومی به یک ساعت سینه لزراندن و باسن چرخاندن و عشوهریزی نبود. تو خوشرقصی کردی!
حکایت ما با بعضی آرتیستها گویا از همین دست است البته با این تفاوت که اگر نرقصند هم چندان آسیبی نمیبینند.
یکی از رفقا که مهران م. را میشناخت میگفت برای دیدار دیدار پیشین با آقا سخت به او پیله میکنند که باید بیایی و هرکار که میکند دست از سرش برنمیدارند.
آخر سر مجبور میشود چند روزی در جایی پنهان شود تا نرود. و نرفت.
زنده هم مانده و هرچند که طبعا از این به بعد در کارهایش کارشکنی میکنند و حتی شاید نتواند هیچ فیلم و سریالی بسازد، اما از چشم مردم نیفتاد.
دو دو تا چهارتا هم که حساب کنیم عقل همین را حکم میکند. مهران و دهها و صدها نفر مثل او مگر از زندگی چه میخواهند؟
همین الان هم اگر خانهنشینشان کنند باز هم برنده آنهایند که عمری در دل مردم خواهند بود.
حالا به آن همه کارش دوکار دیگر هم اضافه میکرد به بهای دهنکجی به این همه خونی که ریخته شده و به اینهمه چشم و سر و دست و پا و پهلویی که درآمده و شکسته و بسته و دریده شده؛ چه سودی برایش داشت؟ مهران مسعود دهنمکی که نیست که روی نفرت و ابتذال هم بتواند موجسواری کند.
تازه اینها که بهایی نیست.
یکی از دوستان در فیسبوک یادآوری کرد که میلان کندرا بارها نوشته است که در چکسلواکی دوران جنگ سرد
بسیاری ار هنرمندان و نویسندگان به رفتگری و شیشهشویی حاضر شدند اما به کرنش مقابل کمونیستها تن ندادند.
بالاخره هرچیزی بهایی دارد و آزادگی هم بیبها نمیشود. همینجا هم البته کم نیستند آزادهمردان و زنانی که سربهدار میدهند اما تن به هرکار نمیدهند.
محمدنوریزاد و جعفرپناهی از این دستهاند و صدها نفر کم نام و نشانتر.
اما حالا گیریم به هر دلیلی این افراد به کارهایی تن دادند یا اصلا عقیده داشتند.
خوشرقصی دیگر چه معنایی دارد؟
فلان آکتریس درجه دو سینما هر عقیدهای که دارد محترم است و هر کاری که کرده به خودش مربوط است،
اما چادر چاقچور کردن و به ضیافت رفتن و نطق سی و نه درجهای کردنش چه معنایی دارد؟
باباکرم در این سن و سال و با این ریخت و قیافه؟!
شهاب حسینی نه فقط از این محافل پرفیض نمیگذرد که در بدترین شرایط بگیر و ببند و خفقان،
با همسرش به عنوان زوج نمونه در جشنواره زوج خوشبخت ایرانی از دست مهرداد بذرپاش و احمدینژاد جایزه میگیرد. آدم این قدر چیپ و ندیدپدید؟
با همه اینها من با هر واکنش غیراخلاقی به این حضرات مخالفم.
اصلا کار غیراخلاقی اصولا در جنبش سبز به هبچ بهانهای نباید جاگیر بشود.
اما با تحمیل کردن هزینه سخت موافقم.
به عنوان یک نمونه طرفداران جنبش سبز و از آن بالاتر تمام کسانی که دل در گرو آزادگی و شرافت به ویژه در عرصه هنر دارند،
به جنبش تحریم هر گونه محصولات هنری و غیرهنری این جماعت بپیوندند.
کاریست كم هزینه برای مردم و پرهزینه برای مردم فروشان.
کافیست موجی راه بیفتد و دهها هزار نفر اعلام تحریم کنند و به گوش صدها هزار نفر برسانند.
خواهید دید نه به هیچ ضرب و زوری -حتی صدا و سیما- اینها نخواهند توانست در صحنه بمانند و کمر راست کنند.
تهیهکننده سینما بیش از هر سیاستی به سیاست گیشه میاندیشد
و همینکه احساس کند منبعد هدیه تهرانی نه فقط تضمین فروش نمیکند که باعث کسادی بازارش هم میشود، او را حذف میکند.
آنوقت خانم تهرانی میتواند در کمال آزادی برود هر بار با .... عکس بیندازد؟
و به قول مهدی کروبی: تازه این اول داستان است
No comments:
Post a Comment